!من كه آبي نبودم




Wednesday, March 03, 2004

چهل‌ و سومين‌ يادداشت



بسيار دانسته‌ايم‌ و بسيار خوانده‌ايم‌ و بسيار پيموده‌ايم‌.
اينگونه‌ نبوده‌ است‌؟!
بسيار بر سر و روي‌ آرزوهايمان‌ كوبيده‌ايم‌ و بسيار از آنها مدد جسته‌ايم‌ و بسيار كاخ‌ شيشه‌اي‌ روياها را از نو ساخته‌ايم‌.
اينگونه‌ نبوده‌ است‌؟!
من‌ و تو در دو خانه‌ايم‌، روبه‌روي‌ هم‌، در يك‌ صفحه‌ شطرنج‌! تو سياهي‌ و من‌ سپيد. و يا شايد تو سپيدي‌ و من‌ سياه‌. چه‌ فرق‌ دارد؟ من‌ و تو از دو جنسيم‌ و دو رنگ‌ متفاوت‌! رو در روي‌ هم‌!
گاه‌ چون‌ دو اسب‌ شطرنج‌ از روي‌ هم‌ مي‌پريم‌ و گاه‌ چون‌ دو سرباز راه‌ هم‌ را سد مي‌كنيم‌ و گاه‌ همچون‌ دو شاه‌ هرگز به‌ هم‌ نزديك‌ نمي‌شويم‌. يا كه‌ وزيريم‌ و از دور براي‌ هم‌ رجز مي‌خوانيم‌ و تهديد مي‌فرستيم‌.
هر چه‌ هستيم‌ در دو خانه‌ايم‌، نه‌ در يك‌ خانه‌. هر چه‌ هستيم‌ رو در روي‌ هم‌ايم‌ نه‌ در كنار هم‌. هر چه‌ هستيم‌ گريزان‌ از هم‌ايم‌ نه‌ پشت‌ و پناه‌ هم‌.
نبايد بدانيم‌ چرا؟



17-03-1379






.......................................................................................................................................................

Comments: Post a Comment

Home