سي و ششمين يادداشت
گناه كه بدانم اگر امروز نيستيم در كنار هم؟!
گناه كه بدانم اگر امروز از آن خندههاي كودكانه، تنها خاطرهاي خوش برايم باقي مانده است؟
گناه كه بدانم اگر امروز تو تنهايي به سراي خود و من غمگين از سراي تو؟
گناه كه بدانم اگر من و تو نياموختيم رمز و راز خوشبختي را و متلاشي كرديم سعادت خود را؟
گناه كه بدانم كه تو چنين سادهنگر و نادان بزرگ شدي و من سادهانديش؟
گناه غريبهها چيست اگر من و تو پيماني بستيم - حتي در خلوت خود - و نمانديم بر سر پيمان كه اين بدعهدي را چاره نيست؟
گناه مردم چيست اگر تو هرگز خسته نشدي از هر جا و از هر كس و من دوست ميداشتم تو را در هر جا و با هر كس؟
گناه دوستان چيست كه تو اين چنين بوالهوس و هرزهدل بزرگ شدي و من اين چنين ساده و هرزهدل پسند؟
گناه اين سفره چيست كه لقمه لقمه آن را ميتوان خورد و فرو داد و آغوش تشكر و شادي بهر غريبه گشود؟
گناه من چيست كه در اين خانه هر كه پروردم به دامان غريبه گريخت و تيشه به اين كاشانه كوفت؟
گناه كه بدانيم اگر امروز نيستيم در كنار هم؟ گناه كه بدانيم؟ تو بگو؟!
18-08-1378