اولين يادداشت
شايد لازم باشد كمي بيشتر با هم بحث كنيم و به گفتگو بنشينيم!
من شخصا عقيده دارم كه دوستان - همه كساني كه دوستشان داريم - باارزشترين سرمايهاي هستند كه هر انساني ميتواند در زندگي بيابد و بايد با تمامي توان از اين سرمايه حراست كند.
زندگي ما و اطرافيان ما پر از قصههاي ناكامي در دوستي است و دوستاني كه در پي فرصتي بودهاند تا به ياران خود ضربه بزنند. اما من هرگز اين قصهها را باور ندارم!
در هر يك از اين مرثيهها اگر نيك بنگري جاي پاي ريا و خلاف واقع سخن گفتن را خواهي يافت. من به «بدي» اعتقاد ندارم. انسانها همگي ذاتا خوب هستند و تنها در لحظاتي رفتار بد از خود نشان ميدهند. اين رفتارهاست كه قابل دستهبندي به دو صفت «خوبي» و «بدي» است. انسانها همه از سرشتي مشترك و پاك برخوردارند. اما اين تربيتهاي متفاوت در شرايط اجتماعي نابرابر است كه رفتارهاي خوب و بد را به آنها ميآموزد.
من باور ندارم كه در هر اختلافي فقط يك مقصر وجود داشته باشد. شايد كسي بيشتر مقصر باشد اما مقصر مطلق و بيگناه مطلق، مطلقا وجود ندارد!
تمام قصههاي ناجوانمردي دوستان و نزديكان از ديدگاههاي يكجانبه، مغرضانه و خودخواهانه سرچشمه ميگيرد.
دوستان كه زيرمجموعهاي از مجموعه عظيم مردم هستند برخي از خصوصيات مردم را نيز به ارث ميبرند. مردم، مانند تمام موجودات اين جهان در قبال هر عملي، عكسالعملي نشان ميدهند. در جهاني كه حركت كوچك عضوي از بدن حتي، در پاسخ تلاطم امواج هوا را بدنبال دارد، پذيرفتن اينكه اعمال ما بايد در اطرافيان بيتأثير باشد سادهانگارانه است.
بخاطر داشته باش كه اطرافيان، در قبال هر عمل ما، عكسالعملي بيغرضانه انجام ميدهند.
اگر از دوستي رفتاري خلاف عادت و مرام دوستي مشاهده كردي به اعمال خود با دقت بيشتري نگاه كن. جاي پاي آن را خواهي يافت.
13-02-1377
بايد از جايي شروع ميكردم.
در آن روزها شايد، «دوستي» هنوز كلمه مقدسي بود!